میگویند کودکی و بیخبری باعث آسودگی خاطر و آسودگی خاطر، باعث راحتی میشود. ممکن است این درست باشد، اما در نزد کسانی که مرده به دنیا میآیند و همچون جسدهای سرد و بیحرکت بر روی این کرهی خاکی زندگی میکنند. ولی اگر این بیخبری کور در جوار عواطف بیدار قرار گیرد، از جهنم سختتر و از مرگ، تلختر خواهد بود و جوان حساسی که بسیار درک میکند و کم میداند، بدبختترین مخلوقات در برابر چهرهی حقیقت است. زیرا نفس او میان دو نیروی قدرتمند متضاد متوقف خواهد ماند: یکی نیرویی پنهان که او را به بالای ابرها میبرد و زیباییهای کائنات را از پشت غبار رؤیاها و اوهام به او نشان میدهد و دیگری، نیرویی آشکار که او را به زمین مقید و وابسته میکند و بصیرتش را به وسیلهی غبار میپوشاند و او را گمراه، سرگردان و وحشتزده در تاریکی مطلق رها میسازد.
جبران خلیل جبران